پویا پویا ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

پویا و پرنیا گلهای زندگی

شدیدا حالم بده

این سرماخوردگی من ادامه داشت و هی دیدم حالم بهتر شده از لحاظ گلو و اینا ولی تا بلند میشدم سرم گیج میرفت . حالت تهوع و... بالاخره عصر جمعه دوباره رفتم درمانگاه بماند که یه مقدار راه پیاده رفتم و حالم بدتر شد و بماند که وقتی رفتم تازه گفتن دکتر تو خونشه تازه رفته دوش بگیره بیاد و من داشتم می مردم از ضعف ودوست داشتم خفه کنم خودمو با این شانس .... خلاصه بعد 1ساعت علافی که حالم از این علافی تو مطب دکترا به هم میخوره دکتر اومد و من که دیگه رنگ به رخسار نداشتمو دید و فشارمو گرفت گفت 6!!! فوری یه سرم نوشت و همونجا برام وصل کردن و بعد یه مدت امیراومد و داداش محمد هم اومد و خلاصه تموم شد رفتم خونه الان سرکارم و تمام بدنم میلرزه از این آمپول خو...
28 بهمن 1391

بازی وبلاگی

چون خیلی ها پست قبلی رو نخوندن هنوز اینو میزارم ادامه مطلب که شلوغ نشه اینجا پست قبلی رو هم ببینین ههههههههه   بدون رمزه ها   سلام این یه بازی وبلاگیه که توسط دوست عزیزم مامان پارمیدا به این بازی دعوت شدم .توی این بازی وبلاگی من باید بنویسم چرا وبلاگم رو دوست دارم و در پایان هم سه تا از دوستای دیگرم رو دعوت کنم که توی وبلاگهاشون چنین کاری رو مرتکب بشن. من اینجا رودوست دارم چون تک تک لحظاتم اینجا ثبت میشه . از دفتر خاطراتی که برای پویا مینوشتم خیلی بهتره چون خیلی جزئی تر مینویسم اینجا. یه عالمه دوست پیدا کردم که بیشتر از دوستای غیرمجازی بهم سرمیزنن و دوسشون دارم. دیدم که خیلی ها چقدر به خاطر یک سری داشته ...
7 بهمن 1391
1